من به انگور دو چشمان شما دل بستم
به شراب لب خندان شما دل بستم
گر چه پیمان شکنی رسم همه خوبان است
من ، به پیمانه پیمان شما دل بستم
بی قرارم من ازآن روز که همراه نسیم
به سر زلف پریشان شما دل بستم
کعبه وصل شما قسمت ما نیست اگر
به خس و خار بیابان شما دل بستم
گفته بودم که دگر دل ندهم دست کسی
چه کنم باز به دستان شما دل بستم
قصه عشق قشنگ است،چه شیرین وچه تلخ
تلخ و شیرین ، به پایان شما دل بستم
بال و پر بسته نگهدار مرا کنج قفس
که به دلتنگی زندان شما دل بستم
بار بسیار کشیدم ز غم عشق ، ولی
چکنم ؛ باز به پالان شما دل بستم