شعر آدم

شعر  آدم





پیوندهای روزانه
طبقه بندی موضوعی
پربیننده ترین مطالب

۹ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۸ ثبت شده است

قلب چون آیینه را آهی ، سراپا بشکند

یک نگاهت صبر صد ایوب ، یکجا بشکند

شمع عمر ما ، به بازی نسیمی بسته است

پاره سنگی می تواند ، جام مینا بشکند

گر دل آن سنگدل با دل شکستن خوش شود

ما رها کردیم در دستان او ، تا بشکند

برسر هر کوچه ، جمعی مدعی در های وهو

پهلوانی کو ! که تا این جمع غوغا بشکند

زیر بار غم دوتا شد ، پشت ما دلدادگان

می شود روزی بیاید ، پشت غم را بشکند

گر چه نوح عشق ، کشتیبانی دل می کند

ترسم این زورق ، میان موج غم ها بشکند

آتش عشق است و با آتش توان خاموش کرد

همچو شیرینی مگر ، بازار لیلا بشکند

نیستم نومید ، از روی سیاه بخت خود

این شب تیره ، یقیناً صبح فردا بشکند

۰ نظر ۳۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۴۸
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)


مثل گلی که در حصار خار و خس باشد
بیزارم از عشقی که در دام هوس باشد
فصل بهار و آسمان آبی و گل خندان
بیچاره آن بال و پری که در قفس باشد
ما را که دل پر میزند در حسرت دیدار
حتی نگاه زیرچشمی نیز بس باشد
در شهر نیرنگ و دورویی، اهل دل باید
با غصه ها همراه و با غم هم نفس باشد
جایی که هر ناکس، کسی باشد برای خود
بهتر که آدم بین آنها هیچکس باشد
آنجا که دیگر زندگی شد سخت تر از مرگ
ای کاش داس مرگمان در دسترس باشد


۰ نظر ۲۸ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۳:۰۴
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)


خاموشم اما درغمت چشمان تر دارم
می ترسم اما باز هم میل خطر دارم
پاییز در راه است و من چون باغبان پیر
یک باغ پر ازشاخه های بی ثمر دارم
تاکی به دنبال سراب آرزو باشم
از این بیابان خسته ام، میل سفر دارم
افتاده ام بر خاک اگر چه پیش پای تو
مانند شک، یک کوه اما و اگر دارم
از دیگران جای شکایت نیست وقتی که
از شاخه خود دسته در دست تبر دارم
بی تو، پریدن مثل شادی رفته از یادم
هرچند مثل یک کبوتر بال و پر دارم
با بوسه ای یک روز، مثل آفتابی گرم
از راز پنهان دل خود پرده بردارم
هرچند پایانی ندارد این شب تیره
چشم امید اما به رؤیای سحر دارم

۰ نظر ۲۱ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۵۵
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)


۰ نظر ۱۷ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۲:۰۸
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)


۰ نظر ۱۶ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۱:۱۳
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)


۰ نظر ۱۰ ارديبهشت ۹۸ ، ۱۰:۱۹
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)


۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۳۹
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)


۰ نظر ۰۳ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۹:۳۸
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)


تو می آیی

و من می ترسم

تو لبخند می زنمی

و من می ترسم

تو نگاه می کنی

و من می ترسم

تو می روی

و من می ترسم

آیا من عاشقت شده ام؟

۰ نظر ۰۲ ارديبهشت ۹۸ ، ۰۸:۱۲
ابوالحسن درویشی مزنگی (آدم)