مشت دل را پیش هر کس وانکن
راز خود را هرکجا افشا نکن
ما بدیم، اما تو که بد نیستی
خوب من! با ما بدان، بد تا نکن
ما سراپا عیب و پا تا سر گناه
تو بپوشان پرده و رسوا نکن
زندگانی ضامن فردا نشدوعده امروز را فردا نکن
قطرگی بگذار تا دریا شوی
یا چو ما اندیشه دریا نکن
میل باغ لاله گر داری به دل
جز میان قلب عاشق جا نکن
در قمار عشق باید پاک باخت
یا ببُرّ از جان خود دل، یا نکن
بازی هفتاد و دو ملت بس است
باز جنگ تازهای بر پا نکن